ادامه تحصیل به اجبار والدین
- شناسه خبر: 1913
- تاریخ و زمان ارسال: 30 آذر 1404 ساعت 7:13
- نویسنده: امیررضا پورمغول

امیررضا پورمغول(خبرنگار افتخار آذربایجان)
زاویه دید متفاوت آموزش و پرورش با زیست فرهنگی نسل جدید
شکاف میان نهاد رسمی آموزش و پرورش و زیست فرهنگی نسل جدید، زمانی عیان شد که علیرضا کاظمی -وزیر آموزش و پرورش- در واکنش به پرسشی دربارهی موسیقی در مدارس گفت: «ما در مدرسه چیزی به نام آهنگ نداریم و من نمیفهمم منظورتان چیست؟»
جملهای که نه تنها با تجربهی زیستهی دانش آموزان در تضاد است، بلکه به باور کارشناسان، نشانهای روشن از فاصله سیاستگذار آموزشی با واقعیتهای اجتماعی امروز به شمار میرود.
پرسش انکاری وزیر، آنجا که میپرسد «کجا ما چنین مسائلی داریم؟»، در برابر واقعیتهای جامعهای قرار میگیرد که آموزش و پرورش آن، نسل آینده را هدف قرار داده است.
تبعات نگاه های بسته حتی دامن معلمان و خانواده ها را نیز گرفته است
از سوی دیگر، نوع مواجههی وزیر با این موضوع، نشان دهندهی کژفهمی مفهوم موسیقی است؛ نگاهی که پیامدهای آن فراتر از مدرسه رفته و حتی بر کیفیت کلی موسیقی در جامعه نیز اثر گذاشته، تا جایی که در مواردی به ابتذال کشیده شده است.
این اظهارات در شرایطی مطرح میشود که خود وزیرِ در آستانهی استیضاح در مجلس، به وجود «چالشهای مزمن چند وجهی» در آموزش و پرورش اذعان کرده بود.
چالش هایی که به گفتهی کارشناسان، از افت کیفیت علمی و نابرابری آموزشی تا بی توجهی به پرورش فرهنگی و اجتماعی دانش آموزان را در بر میگیرد.
این مشکلات، تنها دامنگیر دانش آموزان و خانوادهها نیست، بلکه معلمان را نیز مستقیماً تحت تأثیر قرار داده است.
به گونهای که در ماههای اخیر، گزارش هایی از بازخواست مدیران و معلمانی منتشر شده که صرفاً به دلیل پخش موسیقی یا ایجاد فضایی شاد در مدرسه، مورد مؤاخذه قرار گرفتهاند.
این وضعیت در حالی رقم می خورد که حال عمومی جامعه نیز مساعد نیست
به تعبیر تقی آزاد ارمکی -جامعه شناس- در جامعهای که همزمان با مشکلات اقتصادی، با مسائل اجتماعی نیز دست و پنجه نرم میکند، گشایشهای اقتصادی نیز به سرعت منجر به سامان فرهنگی و اجتماعی نمیشود.
با این حال، آموزش و پرورش به عنوان نهادی که با آسیب پذیرترین قشر جامعه سر و کار دارد، راهکارهای آزموده شده جهانی، از جمله استفادهی هدفمند از موسیقی در فرآیند آموزش را نادیده میگیرد.
علیرضا کاظمی در پاسخ به خبرنگاران تأکید میکند: «مدرسه جای تربیت، آموزش و فعالیتهای گروهی است و این موارد به هیچ وجه مورد تأیید ما نیست.»
اما مسأله زمانی پررنگتر میشود که ماجرا از زاویهی نگاه دانش آموزان دیده شود؛ دانش آموزانی که هر روز در صفهای صبحگاه، با لباسهای یکدست و اغلب تیره، در فضایی ایستادهاند که کمترین نسبتی با زیست واقعی و علایق نسل جدید دارد.
عدم توجه آموزش و پرورش به نظام های آموزشی پیشرفته جهان
در همین چارچوب، پرسشهای اساسی مطرح میشود: جایگاه موسیقی در نظامهای آموزشی پیشرفته جهان چیست و چه نقشی در فعالیتهای گروهی دارد؟ آیا چنین نگاههایی مرز میان موسیقی مفید و مخرب را در سطح کلان مخدوش نمی کند؟
و در نهایت، آیا پخش موسیقی در مدرسه، یک ناهنجاری اجتماعی است؟ یا طرح این مسأله از سوی وزیر آموزش و پرورش، به معنای محدود کردن فضای آموزشی به تعریفی بسته از هنجار است؟
علیرضا شریفی یزدی -جامعه شناس و روان شناس اجتماعی و مشاور علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش- با انتقاد صریح از مواضع وزیر میگوید: کاظمی شناخت دقیقی از نظام تعلیم و تربیت ندارد.
وی ادامه می دهد: موضعگیریهای وزیر، بیشتر در راستای حفظ جایگاه سیاسی و جلب رضایت اقلیتی خاص است، نه پاسخ به نیازهای جامعهای ۹۰ میلیونی.
به گفتهی این روانشناس، در سلسله مراتب نیازهای انسانی، هنر در بالاترین سطح قرار دارد و موسیقی، به عنوان یکی از هنرهای هفت گانه، تأثیری عمیق نه تنها بر انسان بلکه حتی بر حیوانات دارد؛ موضوعی که در تاریخ و علم، بارها اثبات شده است.
شریفی یزدی با اشاره به نظامهای آموزشی پیشرفته، از فنلاند و کشورهای اسکاندیناوی تا چین و ژاپن، تأکید میکند که موسیقی یکی از ارکان اصلی آموزش در این کشورهاست.
آموزش و پرورش در تربیت و تعالی میدان داری کند
او موسیقی را به دو دسته تقسیم میکند؛ موسیقی تعالی بخش که موجب رشد ذهنی و روانی میشود و موسیقی خطی و تکراری که بنا بر مطالعات عصب روان شناسی میتواند اثر منفی بر مغز داشته باشد.
به باور او، وظیفهی آموزش و پرورش، حذف موسیقی نیست، بلکه آموزش سواد هنری و تفکیک موسیقی مفید از مضر است.
این جامعه شناس هشدار میدهد که نگاه محافظه کارانه و حذفگرایانه، مرز میان موسیقی خوب و بد را کدر می کند و خلأ ایجاد شده، با موسیقی نامناسب پر میشود.
او تأکید میکند که آموزش و پرورش باید، هم مهارت تشخیص موسیقی فاخر را به کودکان بیاموزد و هم در تولید و عرضهی محتوای هنری سالم نقش ایفا کند؛ در غیر این صورت، میدان به تولیدات سخیف واگذار میشود.
شریفی یزدی، همچنین به تناقض موجود اشاره میکند و میگوید: در کشوری که سالانه میلیونها نفر برای شرکت در کنسرتها هزینه میکنند و وزارت فرهنگ مجوز رسمی برای اجراها صادر میکند، انکار موسیقی در مدارس، بیشتر به شوخی شبیه است.
به گفتهی این جامعه شناس و روان شناس، دانش آموزان منتظر دستور وزیر نمیمانند؛ آنها موسیقی گوش میدهند، ساز میزنند و حتی با ابزارهای نوین، آهنگ تولید میکنند.
موسیقی اگر درست فهم و مدیریت شود، میتواند بخشی از راه حل باشد، نه مسأله
او با اشاره به اینکه آموزش و پرورش حدود ۱۶ هزار ساعت از عمر دانش آموزان را طی ۱۲ سال به خود اختصاص میدهد، میگوید: اگر این نهاد از هدایت فرهنگی کنار بکشد، دانش آموزان از مسیرهای غیررسمی تغذیه میشوند و نظام آموزشی، هیچ اشرافی بر آن نخواهد داشت.
از نگاه این کارشناس، در شرایطی که میانگین معدل دانش آموزان در سطح کشور زیر ۹ گزارش میشود و بسیاری از نوجوانان از مدرسه دلزدهاند، تمرکز وزیر آموزش و پرورش بر حذف موسیقی نه تنها کمکی به حل بحرانهای آموزشی نمیکند، بلکه نشانهای از اولویت بندی نادرست است.
شریفی یزدی در نهایت تأکید میکند: مدرسه، بر خلاف ادعای قداست مطلق، از مشکلات عمیقتری رنج میبرد و پرداختن به مسائلی چون پیشگیری از آسیبهای اجتماعی، آموزش مهارتهای زندگی و تربیت نسل آینده، به مراتب ضروریتر از جنجال بر سر موسیقی است.








